ببینید/فرمانده کل سپاه خطاب به صهیونیست‌ها: اگر در یک لحظه ۶۰۰ موشک روی سرتان بریزیم چه کار خواهید کرد؟  معاون وزیر امور خارجه: در مذاکرات هسته‌ای، ایران فقط اقدامات اطمینان‌ساز می‌پذیرد سیاری: خلیج فارس بوده، هست و خواهد ماند هلندی نامدار در کادر استقلال این خوراکی مقوی کلسترول را کنترل می‌کند دورتموند، لورکوزن را چپ و راست کرد! آتش‌سوزی در مغازه تعویض روغنی اندرزگو/ آتش به نمای ساختمان مجاور هم سرایت کرد حقوق جدید دانشگاه آزاد اعلام شد/ میانگین دریافتی کارکنان به ۳۱ میلیون تومان می‌رسد ویدیو/ نخستین اخبار دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا آخرین وضعیت پرداخت کالابرگ الکترونیکی/ اعتبار دهک‌های مختلف چقدر است؟ چگونه آب گشنیز به رشد مو و بهبود کیفیت آن کمک می‌کند؟ اسطوره میلان و هلند با پیشنهاد استقلالی‌ها موافقت کرد جزئیات جدید از حادثه سقوط ۷ نفر به چاه در کوهدشت + اسامی سفر مهم عراقچی به ریاض/ پیام ایران به عربستان در آستانه مذاکرات هسته‌ای سی‌ان‌ان: تیم فنی آمریکا در مذاکرات یکشنبه عمان حضور ندارد

در تعقیب رامبد برای کشف رابطه او با زنی دیگر

«فخرالدین» که جوانی باهوش بود هر روز با دادن اطلاعات از همسرم، پولش را می گرفت و من اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودم.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ - ۰۵ تير ۱۳۹۸ - 2019 June 26
کد خبر: ۱۴۶۵۳

زن 30 ساله ای که ترس از افشای پیامک ها و تماس هایش با جوانی غریبه او را به کلانتری کشانده بود تا چاره ای برای جلوگیری از رسوایی خانوادگی بیابد به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از رفتارها و پنهان کاری های همسرم بسیار نگران بودم به طوری که مدام افکارم درگیر این ماجرا بود.

 

او افزود:

پیامک های زیادی به گوشی «رامبد» ارسال می شد و شماره های ناشناس زیادی در صفحه تلفن همراهش نقش می بست با وجود این وقتی زنگ تلفنش به صدا درمی آمد او برای مکالمه به بیرون از منزل می رفت و به طور پنهانی با طرف مقابلش سخن می گفت. همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من از نظر امکانات رفاهی در شرایط خوبی به سر می بردم در عین حال «رامبد» خیلی کم در خانه دیده می شد و بیشتر اوقاتش را در بیرون از منزل می گذراند به طوری که حتی فرزندانم نیز به این وضعیت معترض بودند.

 

وقتی درباره رفتارهای پنهانی اش به او گلایه کردم سوئیچ خودرو را به من داد و گفت: با فرزندانت خوش بگذران! خلاصه مهر و عاطفه و محبت در زندگی ما به شدت کم رنگ شده بود و روابط من و «رامبد» هر روز بیشتر به سردی می گرایید. این موضوع تا آن جا پیش رفت که دیگر خیلی از هم دور شدیم و زندگی بی روحی داشتیم در این وضعیت بود که به درد دل با دوستم پرداختم و جریان زندگی ام را برایش بازگو کردم.

 

«فائزه» با شنیدن این حرف ها خیلی راحت گفت: «احتمالا پای زن دیگری در میان است» با چشمانی متعجب پاسخ دادم اصلا چنین چیزی امکان ندارد!

 

دوستم در حالی که می خندید ادامه داد خیلی خوش خیالی! مردی با این همه جایگاه اجتماعی و ثروت چگونه می تواند به جنس مخالفش توجهی نداشته باشد! مگر می شود! مگر داریم!

 

خلاصه با وسوسه هایی که فائزه به جانم انداخته بود و با پیشنهاد او راننده جوان یک خودروی مسافرکش را به تعقیب همسرم فرستادم تا از محل های رفت و آمد او اطلاع یابم.

 

«فخرالدین» که جوانی باهوش بود هر روز با دادن اطلاعات از همسرم، پولش را می گرفت و من اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودم. بالاخره با گذشت یک ماه از ماجرای تعقیب پنهانی همسرم، فهمیدم که او با زن دیگری ارتباط دارد به طوری که این موضوع مرا به بیماری افسردگی دچار کرد. این در حالی بود که پیامک های فخرالدین برای حمایت از من موجب آرامش روحی ام می شد.

 

او آرام آرام جملات عاشقانه را جایگزین تعریف و تمجیدهایش کرد و من در اوج تنهایی و کمبود محبت به این پیام ها و تماس های تلفنی وابسته شدم به گونه ای که دیگر عاشقانه به پیام هایش پاسخ می دادم. اگرچه فخرالدین پنج سال از من کوچک تر بود و پشتوانه مالی نداشت اما بسیار عاقلانه رفتار می کرد و خیلی مودبانه و با جملاتی آکنده از مهر و محبت با من تماس می گرفت و درد دل می کرد تا جایی که دلم به حالش سوخت و روزی مقدار زیادی از جواهراتم را که در بانک امانت گذاشته بودم به همراه رسیدهای خرید به او دادم تا با فروش آن ها سرمایه ای برای خودش فراهم کند اما بعد از گذشت چند ماه از این ماجرا دیگر هیچ خبری از فخرالدین ندارم و او حتی نشانی و شماره تلفن هایش را نیز تغییر داده است .با وجود این به خاطر ترس از آبروریزی و افشای پیامک ها و تماس هایم با فخرالدین نمی توانم از او شکایت کنم .

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار